ابراهیم خان گاوسوار
بسم الله الرحمن الرحیم
ابراهیم خان گاوسوار
دوران صدارت محمد هاشم خان(عموی محمد ظاهر شاه)یکی از تاریکترین دوره های تاریخی افغانستان به شمار می رود. وی بر این باور بود که ملت هر چه فقیرتر و گرسته تر نگهداشته شود. بهتر فرمان برداری می کند ملتی که شکمش سیر شد به فکر یاغیگری و شورش می افتد. معروف ات که در باغچه خود تعدادی فیل مرغ نگهداری می کرد روزی انها را گرسنه نگه داشت و سپس انها را داخل باغچه رها کرد همه مشغول چیدن و خوردن شدند همینکه سیر شدند به جنگ و دعوا پرداختند.خطاب به دو برادرزاده اش محمد داودخان و سردار محمد نعیم خان کرده گفت: ملت نیز عینا عادت این فیل مرغ ها را دارد،تا زمانی که گرسنه باشد ارام خواهند بود و همیک که سیر شدند به فکر یاغی گری و مبارزه با دولت می شوند. پس باید مواظب بود که ملت هیچگاه به رفاه و اسایس نرسد.
او با چنین تفکری مدت 17 سال از تاریخ1309 تا 1325 ه.ش تحت عنوان صدراعظم حکومت کرد.
یک پولیس وقتی وارد منطقه می شد همه را زیر شلاق کی گرفت و به بهانه های مختلف پولیسانه می گرفت و اگر کسی کوچکترین شورش می کرد بعنوان یاغگری و شورش علیه دولت تمام منطقه را تر و خشک می سوخت در هزاره جات حتی یک مکتب هم نبود و رسما اعلام شده بود که پسر هزاره حق تحصیل ندارد اینها از یک سو و مالیات از طرف دیگر.
روغن کته پاوی در واقع نوع مالیات بود که فقط از مردم هزاره می گرفت و بقیه ملت از ان معاف بودند مقدار ان دقیقا معلوم نشد زیرا از هر کسی می پرسیدم جوابهای مختلف می داد ولی همه از کمرشکن بودن ان شکایت داشتند.
اغاز قیام پائیز 1324 ش
ابراهیم خان معروف به (بچه گاوسوار) پسر ارباب موسی جوان شجاع و ازجان گذشته همان کسی بود که مردم انتظار او را می کشیدند ابراهیم بیگ با انکه خود ارباب و از یک خانواده اشرافی و نسبتا ثروتمند هزاره بود از ادای مالیلت و روغن کته پاوی عاجز امد و بدهکار شد و مدتی در زندان بسر برد و در انجا به چشم خویش دید که بالای مردم بیچاره و بی نوا چه می گذرد،وقتی از زندان رهایی یافت مدتی به حال اختفا بسر برد . روزی مشاهده کرد که چند تن از مامورین دولت پیره زنی را که از ادای مالیات ناتوان امده بود با خود به سوی مقر حکومتی می برند، دیگر نتوانست ان همه خفت و خواری را تحمل کند. این بود که همراه برادران و افراد مسلح خویش بالای مقر حکومتی در منطقه القان حمله کردند.
مردم که چنین دیدند سلاحهای را که سالیان دراز در درون خانه های خویش پنهان کرده بودند،بیرون کشیدند،و مرکز حکومتی را به محاصره در اوردند. ابراهیم بیگ به زودی رهبری این افراد را به عهده گرفت ، انان را به چند دسته تقسیم کرد و نقاط مهم و استراتیژیکی را به تصرف در اورد و عده ای را مامور نمود که سرکوه ها و ارتفاعات را به تصرف در اورند و به نگهبانی بپردازند تا نیروی دولتی از پنجاب یا کابل وارد منطقه نشود.
خبر قیام چون صدای بمب در همه جا پیچید،روح و نشاط تازه در سراسر هزاره جات دمید، برخی از مردان از جان گذشته و از سراسر نقاط به او پیوستند و نیروهای او از چند صد نفر تجاوز کرد نیروهای دولت در داخل قلعه نظامی پناه برده و به طرف مردم تیر اندازی می کردند.
مدت محاصره اندکی طول کشید، چند نفر نقیب زن شروع به نقیب زنی کزدند وقتی کار نقیب زنی به پایان رسید، پیپ های تیل را حدود 7 سیر باروت(50کیلو) جا سازی نموده زیر یکی از برجها گذاشتند و منفجر کردند. بر اثر انفجار چندین تن از نیروهای دولت کشته و بقیه دست به قران تسلیم شدند قلعه در محاصره مردم در امد و برخلاف اینکه انتظار میرفت مردم مامورین را تکه تکه کنند اما بپه گاوسوار اعلام کرد که هیچ کس حق ازار و اذیت انها را ندارند. همانند مهمان از انان نگهداری کنید. عسکرها با اعطای سفر خرج به سوی وطن شان فرستاده شدند، افراد مهم به عنوان گروگان در نزد مردم باقی ماندند.
مردم منتظر اب شدن برف ها شدند تا به پنجاب که مقر حکومتی بود حمله کنند. که تسخیر ان تسخیر کل هزاره جات بود. بسیاری از مردم از جاهای دیگر به صورت پنهانی خود را به ابراهیم گاوسوار رسانیده و به گروه وی پیوستندند.
با اینکه دولت می کوشید خبر این قیام در سایر نقاط کشور درز نکند، اما چون نارضایتی عمیقی در سراسر مملکت به وجود امده بود،مخالفین دولت با اب تاب این خبر را پخش کردند. و شخص بچه گاوسوار به یک موجود افسانه ای تبدیل شد و در کابل شایع بود که او گاو سوار می شود که اگر گوش ان را بچرخاند ان گاو در هوا پرواز می کند.
سید عباس لوگری حاکم کلان لوگری چنان به وحشت افتاد که هر روز از کابل درخواست نیروی کمکی می کرد و لی در ان زمستان امکان نداشت دولت از توسعه و گسترس قیام ترسناک بود شاه که متوجه شده بود،حکومت مطلقه عمویش هاشم خان باعث نارضایتی در سراسر کشور شده است به ناچار او را برکنار کرد و عموی دیگر خویش شاه محمود را که انسان معتدل تری بود به صدرات منصوب نمود.
صدر اعظم جدید پیامی پر از وعده و وعیدیه رجال و مردان سرشناس هزاره ارسال کرد و از انان خواست که هر چه زودتر خود غائله را ختم کنند و یاغیان را وادار به تسلیم کنند و الا منطقه را باخاک یکسان خواهد کرد.
ابراهیم بیگ به روحانیون احترام زیادی قائل بود و نیز همچنین اسماعیل خان مایار والی وقت کابل همراه هیئت صلح از کابل امد، او تعهد نمود که به همه خواسته های مردم هزاره رسیدگی خواهد شد گفتگوی زیادی به عمل امد ابراهیم خان رو به سران هزاره گفت:-من می خواهم این همه سختی از بالای مردم برداشته شود،اگر دولت مرا به دم توپ هم بپراند شما نباید مانع شوید،بگذارید تا من قربانی ملت شوم،من از روز اول مرگ را به جان خریدم اما سخنان من همانست که گفتم باید روغن و مالیات از بالای مردم برداشته شد و به کار مامورین دولت که ان همه ظلم و ستم روا میدارند رسیدگی شوند . ولی اسماعیل خان دوباره تعهد نمود که شخص اعلیحضرت به عرایض و شکایات شما رسیدگی خواهد کرد.
مدتی این گفتگوها طول کشید و ابراهیم گاوسوار تسلیم شد،بهار که شد یک گروه مرکب از 200 نفر از ابراهیم خان و تنی از بزرگان روانه کابل شدند و در مدت یک ماه در کابل ماندند.دیدارهایی با صدر اعظم جدید و نیز شخص محمدظاهر شاه داشتند و لیستی اط ظلم و ستم مامورین دولت تهیه شده به شاه تقدیم شد . شخصی می گوید که ابراهیم گاوسوار گفتم که ممکن است دولت تو را به بهانه ای دیگر دستگیر کرده و در زندان بیفکند و تو را بکشد پس به ایران یا نجف برو در عوض ابراهیم خان گاوسوار به من گفت هرگز این ننک را نمی پذیرم که بچه گاوسوار فرار کرد من در کابل می مانم بگذار کشته شوم که ان را از اول به جان خریدم.















































































































